نقاشی چوپان عصا در دست همراه با چند گوسفند
دعای چوپان
مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده‌های شما نماز می‌خواند؟»
چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم. خودم نماز آنها را می‌خوانم.»
مرد گفت: «خوب، لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»
چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله‌ای زمزمه کرد و گفت: «نمازش تمام شد!»
مرد که تعجب کرده بود، گفت: «این چه نمازی بود؟»
چوپان گفت: «بهتر از این بلد نبودم.»
مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت. شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده‌ای؟»
پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده است. چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خدا گفتم: خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می‌زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می‌کنی؟»

ﺩﺭ یک سمینار رموز موفقیت، سخنران از حضار ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﺁﯾﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍﯾﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪﻧﺪ؟» حضار ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪﻧﺪ.» سخنران: «ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟» حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.» سخنران: «ﮔﺮﺍﻫﺎﻡ ﺑﻞ ﺗﺴ... ادامه حکایت

حکایت های بیشتر:

نظر شما در مورد این حکایت چیست؟

پرسش تصادفی: تفریق 6 و 4؟

نطرات کاربران:



1

بازم مثل همیشه، زیبا و آموزنده.
سایتتوت حرف نداره.


2

واقعادربزرگی وحقانیت خداوند شکی نیست.بارالاهاشاکریم.


3

اميدوارم آخر عاقبت ما هم مثل اين مرد باشد


4

خیلی قشنگ بود ... نه ... قشنگ کمه من که خیلی خیلی خوشم اومد.
خدایا ماروهم ببخش و بیامرز


5

همیشه درخواستها و دعاهای بهجا اثر خوبی داره مخصوصا در حقدیگران


6

من عضو ایمیلی این سایت هستم.امروز ساعت 10:10 این حکایت به دستم رسید. ممنون از تعهد اخلاقی شما عزیزان. ناصر داودی


7

سلام
واقعا داستانهاتون عالی ، آموزنده و تاثیرگذارهستن.
بسیار متشکرم.


8

آخیش چه صادقانه با خدا حرف زد


9

عالیه . بعضی از اینها رو تو سایتم میگذارم


10

لذت بردم . خدای مهربونمونو شکر


11

سلام ، حتماً آن جمله معروف را شنیده اید که میگوید : مشتری خداست !
همه انسانها بهم احتیاج دارند اگر به انسان های اطراف خودمان بعنوان خلیفه خدا برروی زمین نگاه کنیم و از همراهی با او دلشاد شویم دنیا گلستان میشود . پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) نیز از کسی به او اهانت کرده بود عیادت و احوالپرسی کرد و دنیا و آخرت آن فرد را متحول کرد


12

صفای گفتاره که کار ساز است. مشکل ما اینه که برای خدا هم نقش بازی میکنیم. صداقت لازم است.


13

خوب بود


14

داستان گویای اینه که برای ی لازم نیست ارتباط با خدا تشریفا ت لازم نیست وکیل ووصی لازم نیست با صداقت وروراستی از خدا بخواه والتماس نکن کسی شفاعتت را بکند مشکل ما نداشتن صداقت است داستان مارا به یاد شعر دید موسی یک شبانی را براه که با خدا گفت گو میکرد می اندازد خداوند مهربان است


15

در رحمت خدا که بی حساب است شکی نیست ولی چقدر مهم است زیبایی، صداقت و سادگی در گفتار


16

خیلی قشنگ و زیبا و با معنی بود
متشکرم


17

داستان گویای اینه که برای ی لازم نیست ارتباط با خدا تشریفا ت لازم نیست وکیل ووصی لازم نیست با صداقت وروراستی از خدا بخواه والتماس نکن کسی شفاعتت را بکند مشکل ما نداشتن صداقت است داستان مارا به یاد شعر دید موسی یک شبانی را براه که با خدا گفت گو میکرد می اندازد خداوند مهربان است


18

tnks fogholadeh bod


19

البته این چوپان بنا به صفای دلش دعا کرد و خدا هم مستجاب کرد. او گناهی نداشت که بیش از این بلد نبود. اما کسی که خدا را دوست دارد با آن راهی که خدا دستور داده است او را می خواند و تلاش می کند و این راه را یاد می کنید. نه اینکه با راهی که نفس خودش دست دارد سراغ خدا برود. نظر معشوق شرط است و مرده باد عاشقی که به رنگ معشوق نباشد.


20

عالی بود


21

عالی و آموزنده


22

حرف نداره.................................


23

مثل همیشه خوب بود.فداتون سایتتون بیسته


24

مثل همیشه خوب بود.فداتون سایتتون بیسته


25

1


26

خیلی عالیییییی بود


27

این داستانی احساسی بیش نبود
و بهشت را به بها دهند نه به بهانه


اگر نظری که درج کردید نمایش داده نشده است بر روی برزورسانی نظرات کلیک کنید

بروزرسانی نظرات