زن سوار بر ماشین با سر بیرون از شیشه
میمون در جواب حیوون
صبح شد و مرد با انرژی و حس خوب مطابق هر روز سوار بر اتومبیل‌اش شد و به سمت محل کارش حرکت کرد. در جاده‌ی دو طرفه، ماشینی را دید که از روبرو می‌آمد و راننده آن، خانم جوانی بود. وقتی این دو به هم نزدیک شدند، خانم در یک لحظه سر خود را از ماشین بیرون آورد و به مرد فریاد زد: «حیووووووووون!»
مرد متعجب شد اما بلافاصله در جواب داد زد: «میمووووووون»
هر دو به راه خودشون ادامه دادند. مرد به خاطر واکنش سریع و هوشمندانه‌ای که نشون داده بود خشنود و خوشحال بود و در ذهنش داشت به کلمات بیشتری که می‌تونست تو اون لحظه بار اون خانم کنه فکر می‌کرد و از کلماتی که به ذهنش می‌رسید خنده‌اش می‌گرفت.
اما چند ثانیه بعد سر پیچ که رسید یه خوک وحشی با شدت خورد توی شیشه‌ی جلوی ماشین و اتومبیل مرد به سمت درختان جنگل منحرف شد. اونجا بود که فهمید حرف اون زن هشدار بوده نه فحش!

یک بازرگان ایرانی که برای عقد قرارداد بازرگانی به چین سفر کرده بود، تعریف می‌کرد که مدیر یکى از شرکت‌هاى چینى از او پرسیده بود: «دین و مذهب شما ایرانیان چیست؟»  بازرگان ایرانی هم ت... ادامه حکایت

حکایت های بیشتر:

نظر شما در مورد این حکایت چیست؟

پرسش تصادفی: تقسیم 8 بر 1؟

نطرات کاربران:



1

خیلی بد بود


2

هم جالب و آموزنده بود...هم خنده دار. ممنون


3

این چه طرز هشدار دادنه عجبا!!!


4

خخخخخخ ميمووووووون هار هار هار قش كردم. عالي بود


5

خخخخخخ ميمووووووون هار هار هار قش كردم. عالي بود


6

اگه به جای کلمه حیوووووون کلمه خطر میگفت بهتر نبود!


7

حکایت نبود
جوک بود
اینجا حکایت اموزنده است یا جوک


8

هع خیلی باحال بود


9

زن و مرد رو جاشون عوض کردی.اصل داستان چیز دیگس


10

خیلی جالب بود


اگر نظری که درج کردید نمایش داده نشده است بر روی برزورسانی نظرات کلیک کنید

بروزرسانی نظرات