مردی در حال نشانه گرفتن هدف با اسلحه با یک چشم بسته و یک پا خم شده روی زمین
پادشاهی با یک چشم و یک پا
پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟
سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوق‌العاده بود و همه را غافلگیر کرد. او شاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانه‌گیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده.
چرا ما نتوانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؛ پنهان کردن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنان.


شیوانا از راهی می گذشت. پسر جوانی را دید با قیافه ای خاک آلوده و افسرده که آهسته قدم برمی داشت و گه گاه رو به آسمان می کرد و آه می کشید. شیوانا کنار جوان آمد و از او پرسید: «غمگین بودن حالت خوبی نیست.... ادامه حکایت

حکایت های بیشتر:

نظر شما در مورد این حکایت چیست؟

پرسش تصادفی: مجموع2با3؟

نطرات کاربران:



1

فکر کنم اشتباه شده باید بگید پادشاهی که یک چشم و یک پا نداشت. نه اینکه تنها اینارو داشت عقلانی نیست تازه برای شکار تفنگ یا تیرکمون باید به دست پادشاه باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


2

ایول جالب بود


3

واقعا جالب بود


4

فقط يك چشم و يك پا داشت؟!مثل i


5

عالی بود


6

هم متن حکایت و هم ریز بینی نظریه دهنده اول جالب بودند. با سپاس از هر دو.


7

عالی و آموزنده


8

خوبه كه نيمه پر ليوان را ببينيم.


9

مرسی جالب بود لایک داری


10

سلام منظور حكايت نشان دادن زاويه نگاه فرد است به افراد ديگر و نه سبك نوشتاري آن


11

بسیار آموزنده بود - سپاسگزارم


12

خیلی جالبه این حکایات ما وادار به چرخ زدن درون خودمون و دیدگاهمون که به اطرافیانمون داریم


13

خیلی جالبه این حکایات ما وادار به چرخ زدن درون خودمون و دیدگاهمون که به اطرافیانمون داریم


14

عالی😆😆.خیلی جالب بود


15

چقدر خلاقیت به کار رفته


16

چقدر خلاقیت به کار رفته


17

داستان عالی بود. اما بهتر بود یک نفاشی عالی برای داستان انتخاب میکردین.


اگر نظری که درج کردید نمایش داده نشده است بر روی برزورسانی نظرات کلیک کنید

بروزرسانی نظرات