مردی پشت پنجره و پرده کرکره ای با دوربین در دست در حال دید زدن بیرون
زاغ سیاه کسی را چوب زدن
در قدیم برای درست کردن رنگ از نوعی نمک به نام زاج استفاده می‌کردند که انواع سیاه، سبز، سفید و غیره داشت. زاغ به جای کلمه زاج به کار برده می‌شد. زاغ سیاه بیشتر در رنگ نخ قالی، پارچه و چرم استفاده می‌شد. پیش می‌آمد که نخ، پارچه یا چرم ساخته کسی بهتر از همکارش می‌شد. بنابراین همکار پنهانی سراغ ظرف زاغ او می‌رفت و چوبی در آن می‌گرداند و با دیدن و بوییدن آن، تلاش می‌کرد دریابد در آن زاغ چه چیزی افزوده‌اند یا نوع، اندازه و نسبت تركیبش با آب یا چیز دیگر چگونه بوده است.
این مثل وقتی به کار می‌رود که کسی، دیگری را می‌پاید و می‌خواهد ببیند او چه می‌کند و از چیزهایی پنهان و رازهایی آگاه شود که برایش سودمند است.

مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده‌های شما نماز می‌خواند؟» چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم. خودم نماز آنها را می‌خو... ادامه حکایت

حکایت های بیشتر:

نظر شما در مورد این حکایت چیست؟

پرسش تصادفی: جمع 2 و 2؟

نطرات کاربران:



1

من معنی شو میدونستم ولی همیشه با خودم می گفتم مگه کسی کلاغ سیاه داره که بریم با بزنیمش اونم با چوب!!!


2

به نام خدا
با سلام و احترام؛
ضمن تشكر از زحمات شما، لطفاً منبع اطلاعات را نيز اعلام فرماييد. موفق و سلامت باشيد.


3

بسیار جالب بود معنای آنرا میدانستم ولی وجه تسمیه اش را نه.


4

حکایت خوبی بود


5

مفید


6

عالی و اموزنده بود.


7

3


8

درودبرشما
درقدیم بیشترضرب المثل هاکاربردعلمی وعملی داشته،مانندفوت کوزه گری وامثالهم،باتشکراززحمات شما


9

عالی


اگر نظری که درج کردید نمایش داده نشده است بر روی برزورسانی نظرات کلیک کنید

بروزرسانی نظرات